هنوز تو این خرابه ها یه عطری مونده یادگار یه زخمی که داغش هنوز دلارو کرده بی قرار نفرین به تازیانه ای که بر تنت روانه شد وجود بی مثال تو قصه ی جاودانه شد نفرین به دستی که یه روز سیلی به صورتت نشوند بعد تو یار احمدو به اوج تنهایی رسوند بشنو صدای مادرم صدای او یاس کبود...